معنی پشت گوش اندازی
لغت نامه دهخدا
پشت گوش اندازی. [پ ُ ت ِ اَ] (حامص مرکب) سپوزکاری.
پشت هم اندازی
پشت هم اندازی. [پ ُ ت ِ هََ اَ] (حامص مرکب) تنظیم الفبائی فیش ها. || در قمار، ورق ها را بحیله بر وفق نفع خود قرار دادن. || حیلت و تزویر و دسیسه برای انجام کاری بنفع خویش.کلاغ و کبوتر جفت کردن.
- پشت هم اندازی کردن. رجوع به پشت هم انداختن شود.
پشت گوش فراخی
پشت گوش فراخی. [پ ُ ت ِ ف َ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی پشت گوش فراخ. اهمال. سستی. سپوزکاری.
پشت گوش انداخت...
پشت گوش انداختن. [پ ُ ت ِ اَ ت َ] (مص مرکب) دیر انجام کردن. مماطله کردن. بسپوختن. سپوزکاری کردن.
پشت گوش فراخ
پشت گوش فراخ. [پ ُ ت ِ ف َ] (ص مرکب) کنایه از تنبل. (فرهنگ ضیاء). درنگی در کارها و در وفای وعود. سپوزکار.
فارسی به انگلیسی
Stall
حل جدول
سستی کردن در انجام کاری
فرهنگ فارسی هوشیار
اهمال کاری مماطله.
پشت هم اندازی
حقه بازی حیله گری تزویر، (قمار) ورقها را بحیله بروفق نفع خود قرار دادن، تنظیم الفبایی فیشها.
پشت گوش انداختن
(مصدر) دیر انجام دادن در انجام دادن کاری مسامحه کردن. مماطله.
پشت گوش فراخ
(صفت) تنبل بیقید سپوز کار.
پشت گوش فراخی
سستی تنبلی سپوز کاری اهمال.
فرهنگ عمید
دسیسهکاری، حقهبازی، حیلهگری، مکر، حیله،
فرهنگ معین
(پُ تِ. اَ تَ) (مص م.) (عا.) در انجام دادن کاری سستی و اهمال کردن.
فارسی به عربی
فتره الهدوء
گویش مازندرانی
فراموش کار، بی علاقه به امور
معادل ابجد
1101